بسم الله الرحمن الرحیم- گفتمان جناب اقای عموئی که یک قهرمان ملی است با جناب اقای دکتر محمد حسین رفیعی در اینترنت دیدم- نقاط ضعف بارزی رادرگفتار جناب اقای عموئی مشاهده میشود-چون ایشان را فردی حقیقت جو میدانم که حقایق راقبول میکند این مطالب را بین – میکنم- اولین مسئله مقایسه ایران با چین که بافاصله یکسال حزب کمونیست بوجود امدوچین به یک قدرت تبدیل شد درزیر سایه کمونیست وایران در اولین قدم هم نیست اما واقعیت- ها- یک سرزمین عظیمی بود-که بین مذاهب هچیگاه نبردی رخ نمیداد ونبرد شیطانی تلقی میشد که بدنبالش عذاب می اید بخصوص. افات های کشاورزی – برخلاف ایران که نبرد بین اقوام ونژاد ها ومذاهب مدوام وجود داشت که برتراز قوم مغول درایران عمل کردند- شما چین مهد تمدن چین است با روسیه همیشه روابط حسنه داشته است وروسها به چینی ها بورسیه دانشگاه میدادند وروابط تجارتی تنگاتنگ واسلحه میفروختندودرجریان کمونیستی استالین کمک بی حد به شمال کرد- بهترین داستانعای شما که جزو مفاخر چین است مادی بچه پنج ساله به بیرون شهر میبرد تا تیراندازی یادبگیرید وبچه مداوم نق خانه میزند وداستان بشوند مادربه شرطی تیرانداز ی یادبگیرد حاضر است داستان بگوید زمانی که این بچه تیراندازی یادگرفت به خانه بر میگردد- معروفترین زنگ بزرگ فولادی زنگ نمی زند ودرست وقرینه بودن این زنگ که گویاتوسط یک دانشمند پرتقالی ویا اسپانیائی کهبه شمال رفته است ساخته میشودکه درنوع خود بی نظیر است جنوب همیشه تمدن را از شمال یاد گرفته است فقط تمدنی که از طریقدریا ویا کشورهای خارجی به چین وارد شده است به شمال رفته است-درحالیکه روسیه تزاری درایران منجربه تقسیم بخش های اباد ایران شد- چنینی ها فقط یک حمله مغول بود که بعدا مغولها درجهت پیشرفت چین بسیار کار کردند وبعدهم دیوار چین ساخته شد تا زمانی که استعمارانگلستان امد مردم صوفی فریب خوردندانهم جنوبی ها فریب خ.ردند شمت به انگلیسی اجازه ورود واقامت ندارد وتمدن خودرا حفظ کرد وبعدامریکائی وسپس ژاپونی وژآپونی اشتباه بزرگ انها به کاخانجات شما ومعادن سنگ ان منچوری دلبسته شدند وتا انجا قطار کشیدند ولی قیام درمنچوری مردم جنگلی شروع کردند وقیام کم کم شروع شد ومردم صوفی مسئلک بودائی بودند وتصوراین همه جنایات را نداشتند که انگلیسی ها یک قحطی مصنوعی درجنوب راه انداختند وچهل میلیون مردند وبعد ژاپونی این روش پیش گرفتند وانگلیسی ها درهند باز همین کار کردند وهیچده میلیون مردند ودرایران بقول ده میلیون مردند ومدتی درقم قحطی بود وحضرت ایالله اعظمی مرحوم حائی یزدی رحمت الله اجازه مهاجرت طلابنداد مگر تعدا دکمی که شبه چمنهای اطراف چوب های میخوردندواز درختان میوه وبرگ انگور زندگانی میکردند بفولی شخص امامز مان علیه السلام برای انها پول کافی اورد-بخشی از ایران باقی ماند وضعیت بسیاراسفناک بجز شمال ایران داشت وبی سوادی وامراض بیداد میکرد کمبود دکتر که بعدا بیان میکنم تنهابرای شهرستان مرودشت که بزرکترین شهرستان شیراز بود یک دکتر داشت که انهم با سعی جناب مرحوم علی سامی برای تخت جمشیدبرای کار گران که درحدود هشتادنفر بودند ومداوم مریض میشدند ویا زا داربست سقوط میکردند یا ما میزد ویاعقرب میزد ویا سیل خفه میکرد انهم بلز.ر یک باستان شناس المانی که وقتیکه جریان تخت درالمان مطرحمیشود چون خوداش قبلا پزشک بوده است .وسپس باستان شناس شده است به ایران میاید وطبق سنت المانها دریکموردخاص تحقیقات خودرا شروع میکند وتوسط خیرین المان دارو وشیرخشک برای کارگران می اورد- این کار گران در دهکدهای در کنار کوه رحمت که تخت جمشید دردرون ان است جای میدهندویک پاسگاه ژندارمریمیگذارند تاروز اخر رژیم منحوس پهلوی کسی حق نزدیک شدن نداشت وپزشک هم نداشت درزمان دانشجوی من یک سمنیار بنام تمدن ایران در دانشگاه شیراز بر پا شد ودرحقیقت بر ای بزرگ داشت دکتر مرحوم پوپ بود که ایشان یک امریکائی بودعاشق تمدن ایران بود ایشان فرموده بود که تمدن ایران پنج درصدی بیش کشف نشده است دمن دلیل عاشق بودن ایشان را نمیدانستم چیست –ومن میدانستم به خاطر تمدن مادی نیست کنفرانس شروع شد اول گفتن هیچ دانشجوئی حق امدن ندارد- بعد گفتن فقط دانشجویان تاریه وسپس گفته دانشجویان رشته جغرافیا وبهد گفتن دوردیف دانشجواین که دانشجواین هم درس داشتند وهم بایکوت کردن- اولین مسئله از دختران دانشجو بر ای هر فرد یک دختردرنظر گفته بودند که مشکلی دارند حل کنند مثلا خودکار بیاورند.کاغد به ریاست بیاورند درموقع تتوقف بیشتر این شخصیتها درجای خود بودنددرحالیکه در راهر وهال همچیز فراهم کرده بودند وچون میخواستندبا هم صحبت کنند این دختران برای انها می اوردندوسپس بعنوان مترجم درشهرانها را می گردانند البته درغرب برای دختران یک افتخار است ولی درتمدن اسلامی این امر ضد حرمت زنان است تنها کسی خوداش امد دکتر عینیاز تاجیکستان بود-جریان ایشان خواهم گفت که انروز من به عظمت اسلام وتمدن کشورهای اسلامی ایران وتاجیکستان پی بردم هر سئوالی از دانشجویان فارسی کرد که بیشتراهل استان فارس بودن یک جواب منطقی علمی از گذشتگان گرفت که مداوم تحسین میکرد ایشان ازکه ایشاناز سرطان پرسید ایا در روستا شما شناختی از سرطان بوده است گفتند بوده است بنام هزار ریشه شهرت داشته است وایشان تحسین کرد وفرمودند درتاجیکستان به ان هزار ریشه گفته مشود درقرون وسط سرطان شناخته شده بود فرمودندمعنی سرطان می شناسید گفتند بله یعین خرچنگ ایشان گفت چرا خرچنگ میگیویند این یک لغت عربی است گفتند نمیدانیم فرمودند که خرچنگ یک دست قوی دارد وهم موجودات کوچک باان دست میگیرد ومیخورد ولغت بی مسائی است ومن درتاجیکستان سعی میکنم لغت ها مال خودمان باشد باتلفظ فصاحتی وبلاغی جدید وبعدفرمودند ایا دوائی پیدائی برای ان پیدا شده است گفتن یک معجونی را میساختند که تصور میکنم که مسکن قوی بوده است- ایشانفرمودند درتاجیکستان همین طور است درشما تاجیکستان یک کوه ای است علفی دارد که به سرطانی میداند وتصور من این است انهم مسکن بوده است از نجوم وریاضایت ولغت ودستورزبان بصورت ساده کردن ومتنوع کرد وهمه چیز سئوال کردوانها جواب دادند- انروز نزدیک امتحانات بود ومن به یک کلاس رفتم که اولین امتحان ما زبان انگیسی بود مقداری انگیسی بخوانم دریک کلاس باز کردم جناب اقای دکتر پوپ باچند امریگایئ قدر نشسته بودند ومن هم نزدیک شدم وچیزی به من نگفت یکی از انها به اقای پوپ گفت من مسئول گزارش این سمینار به امریکا هستم به نظر شما چه بگویم چیزی نگفت ایشان فرمودند درزمان که درتخت جمشید کار میکردم 65نفر دوشیفت کار میکردند وبا پول نا چیزی در زمان من هشتادنفر از داربست افتادند ومردند مارمیزد عقرب میزد یک پزشک نبود من سخت ناراحت میشدند وکاری نمیتوانستم بکنم وبه من میگفتند شما نارحن ئنباشید ما خودمان معالجه میکنم رضاشاه پدر ما است وکار ی نمیتواند بکند این دلیال ایشان است جناب مرحوم سامی به من فرمودند دردوره من 65 نفر از کارگان مردند تنها یک دکتر المانی تاحدی میتوانست مکم کند ورضا شاه به ایشان گفت طرح شما تمام شده است چرااز ایران نمیروید ایشان گفت موضوعی دیگر انتخاب کردم تا دکترنیاید بیست سال هم شده خواهم ماند مگرمنرا اعدام کنید وبعدتلاش زیاد یک دکتر به مادادند وبعداز شش ماه دستوردادند ایشان به مرودشت برود چگونه چنین ملتی میتواند مانند چین انقلاب کند-ادامه دارد